- بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: باید که این سخن با هیچکس در میان ننهی. گفت: ای پدر فرمان تو را راست، نگویم ولی کن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگری شماتت همسایه!
مگوی اندوه خویش با دشمنان که لا حول گویند شادی کنان
- درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت: دعای خیری بر من کن! گفت: خدایا جانش بستان. گفت: از بهر خدای این چه دعا بود؟ گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمنان را!
ای زبرست زیردست آزار گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری مردنت به که مردم آزاری
- مریدی گفت پیر را: چه کنم کز خلایق به رنج اندرم از بس که به زیارت من همی می آیند و اوقات مرا از تردد ایشان تشویش می باشد؟ گفت: هرچه درویشانند مر ایشان را وامی بده و آنچه توانگرانند از ایشان چیزی بخواه که دیگر یکی گرد تو نگردند.
گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود کافر از بیم توقع برود تا در چین
- پارسایی را دیدم بر کنار دریا که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارو به نمی شد. مدت ها در آن رنجور بود و شکر خداوند عزوجل علی الدوام گفتی. پرسیدندش: که شکر چه می گویی؟ گفت: شکر آن که به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی..
برای مشاهده انواع مدل های انگشتر نقره اینجا کلیک کنید.
www.instagram.com/javaherbaran_com
09151246731 – 09910813881