شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهابالدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق، شیخ مقتول و شیخ شهید که از بزرگترین فلاسفه تاریخ ایران است و در زمینه عرفان کتاب های ارزشمندی به جای گذاشته، وی در زمینه شعر هم دست به قلم بوده .
شهابالدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری(۱۱۵۴ میلادی) در سهرورد شهر زنجان دیده به جهان گشود. وی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود نزد مجدالدین آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و با ذکاوت ذهن و نیکاندیشی که داشت بر بسیاری از علوم اطلاع یافت .
سهروردی بعد از آن به اصفهان، رفت و در محضر ظهیرالدین قاری به ادامه فراگیری پرداخت.
سهروردی به سفر در داخل ایران روی آورد، و در این مسافرت ها از محضر بسیاری از مشایخ تصوف استفاده نمود. در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دورههای درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، وی در شهر حلب بود که کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان رسانید.
خصوصیات اجتماعی
رفتار سهروردی خالی از غرابت نبوده است چنان که در عین کنارهگیری از خلق و خلوت گزینی، اهل بحث و مناظره بوده است و شاید اگر این میل در او نبود ناگزیر از افشای سر ربوبیت نمیشد و تعصب قشریان را برنمیانگیخت و جان خویش بر سر این کار نمی داد .
سدیدالدین معروف به ابن رفیقه می گوید : « روزی با شیخ شهابالدین در مسجد جامع میافارقین میرفتیم، او جبه کوتاهِ آسمانی رنگی به تن داشت و فوطه تابیدهای را به سر داشت، یکی از دوستان مرا با وی دید. و در گوشه ای با من گفت: کسی نبود با او راه بروی که با این خربنده حرکت راه میروی! گفتم: ساکت باش، مگر او را نمیشناسی؟ گفت: خیر. گفتم: این عالم وقت و حکیم عصر است، این جوان پریشان ظاهر شهابالدین سهروردی است. در موردش گویند که شیخ به مقامات عالیه و نهایت مکاشفه رسیده و صاحب کرامات و خوارق عادات گردیده .
آثار سهروردی
رسالههای صغیر: سهروردی در رسالههای صغیر، به مبادی اعتقادی میپردازد. این آثار در توضیح مقالات اعتقادی سهروردی نوشته شدهاند. نام این کتابها پرتونامه، الواح اعتمادی، هیاکلالنور، بستانالقلوب، لمحات سهروردی، فی اعتقاد الحکما و یزدانشناخت است.
رسالات فلسفی: موضوع این آثار در مورد آراء فلسفی سهروردی است. سهروردی در این کتابها به فرقه تصوف نیز میپردازد. ترجمه رسالهالطیر ابنسینا، شرح سهروردی بر اشارات و تنبیهات و شرح فصوص فارابی نمونهای از این آثار است. رساله حدیقهالعشق یکی دیگر از آثار فلسفی سهروردی، به تقلید از ابنسینا نوشته شده است. از او چهار رساله بزرگ باقی مانده که به تلویحات، مطارحات، مقاومات و حکمهالاشراق معروفند.
از دیگر آثار سهروردی میتوان به منصفات اشاره کرد که در موضوع دعا و ذکر نوشته شده و سهروردی آنها را واردات و تقدیسات نامیده است.
رسالات رمزی: رسالههای رمزی سهروردی به زبان فارسی و نمادین نوشته شده و در آنها رموز زرتشتی، اسلامی و هرمسی با هم تلفیق و ترکیب شده است. این رسالهها با نامهای قصه الغربهالغربیه، آواز پر جبرئیل، عقل سرخ، پرتونامه، صفیر سیمرغ، رساله فیالمعراج، لغت موران، رساله فی حاله الطفولیه شهرت دارند.
منطق اشراقی
شیخ اشراق در منطق دیدگاههایی نو عرضه نموده که در منطق فلسفه مشاء به چشم نمیخورد. وی از این دیدگاهها با عنوان قواعد اشراقی در منطق یاد می نماید .
فلسفه اشراق
سهروردی کسی است که مکتب فلسفی فلسفه اشراق را بهوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب دادهاند. وی فلسفهاش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است .
مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، و در عین حال عقل را تنها مرجع شناخت نمیداند. همچنین مکتبش عرفان هم می باشد، از این نظر که کشف و شهود و فلسفه اشراق را شریفترین و بلندمرتبهترین مرحله شناخت میداند .
حکومت و حاکم
حکومتی که سهروردی به دنبال آن است دارای صفت الهی دارد . نظامی که سهروردی ترسیم میکند مبتنی بر حاکمیت داناترین افراد جامعه است. در رإس هرم قدرت چنین نظامی، حکیمی متإله است که تمامی خواستهها و نیازهای جامعه خود را درک میکند. نظام سیاسی سهروردی در درون دستگاه فلسفی او که بر پایه حکمت اشراق بنا گردیده، در واقع گسترش حاکمیت عرفان در دنیای فانی است.
عشق
سهرودی عشق را همراه با حسن و حزن، سه فرزند عقل میداند و حزن و رنج را ملازم و همراه عشق عنوان میکند، به طوری که رسیدن به حسن و کمال جز از طریق عشق میسر نمیشود. به تعبیر وی عشق تن را فانی کرده و جان را بقا میبخشد . در نگاه او عشق محبتی مفرط و بیرون از حد است که در مجموعه هستی، شریان دارد و هر موجودی، از آن بهره و نصیبی دارد و این عشق است که رابط وجودی، میان موجودات عالم است. عارف، باید از دو وادی معرفت ومحبت گذر کند و نفس را در پیش پای عشق قربانی نماید تا به آب حیات عشق برسد و از آن بنوشد. که در یک جمله غایت عشق تشبه به خدا و فنای در اوست .
نورالانوار
سهروردی هستیشناسی خود را «نورالانوار» نامیده. همان حقیقت الهی که درجه روشنی آن چشم را کور مینماید. نور را نمیتوان با کمک چیز دیگر و نسبت به آن تعریف نمود، زیرا تمام اشیا با نور آشکار میشوند و طبعاً باید با نور تعریف شوند. «نورالانوار» یا «نور مطلق» همان وجود مطلق است و تمام موجودات، وجود خود را از این منبع کسب کردهاند و جهان هستی چیزی جز مراتب و درجات گوناگون روشنایی و تاریکی نیست. به همین دلیل سلسله مراتب موجودات بستگی به درجه نزدیکی آنها با «نورالانوار» دارد، یعنی به میزان درجه «اشراق» و نوری که از نورالانوار به آنها میرسد . بر این تعبیر از خداوند به عنوان نورالانوار و سرچشمهٔ نورانیت سایر وجودها تعبیر میکند او شدت و ضعف موجودات را در شدت و ضعف نورانیت آنها میداند نور حقیقتی واحد است اما شدت و کاستی دارد .
علوم غریبه
عموم مورخان سهروردی را آگاه به علوم غریبه از قبیل سحر و جادو و… معرفی کردهاند. شهرزوری نیز او را صاحب کرامت و آگاه به علم کیمیا معرفی کرده. یکی از
دلایل قتل او نیز این بود که به وی نسبت ساحری میدادند.
درگذشت
سرانجام به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین میگوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آنها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد(خدانابوری) متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند. و با این دسیسه ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همانجا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت و مزار ایشان در مسجد امام سهروردی شهر حلب است. علت مستقیم وفات وی معلوم نیست (البته مشهور آن است که سهروردی را در پوست الاغ سوزاندند).
روز بزرگداشت وی، به تأیید مرکز تقویم مؤسسهٔ ژئوفیزیک دانشگاه تهران، ۸ مرداد هر سال برابر با ۲۹ ژوئیه است